به گزارش خبرنگار خبرگزاری ایرنا در کابل؛ همزمان با آرام شدن فضای سیاسی در جمهوری اسلامی ایران پس از شهادت آیتالله رئیسی و سپس گرم شدن بازار انتخابات و همچنین معلوم شدن نتیجه انتخابات چهاردهمین دوره ریاستجمهوری و پیش از روی کار آمدن دولت جدید، شاهد موج عجیب و جدید مهاجرهراسی و افغانستیزی در شبکههای اجتماعی هستیم.
بررسیهای میدانی و منابع خبری تصدیق دارند که اکثر موارد مطرح شده در این روزها درباره مهاجرین افغان، کذب و دروغ بوده و اعداد خارج از عرفی برای وایرال و توزیع گسترده این موضوعات در فضای شبکههای اجتماعی کشور هزینه شده است؛ اما سؤال اینجاست که دلیل این امر چیست؟
برای پاسخ به این سؤال باید نگاهی به تحولات سه سال قبل، یعنی سال ۱۴۰۰ و هنگام اخراج آمریکا از افغانستان داشت؛ رویدادی که در واقع خراب شدن مدینه فاضله غربگرایان داخلی و بازیگردانان خارجی آن را موجب شده بود؛ با این توضیح که پروژه بعد از اشغال افغانستان، کوتاه کردن دست ایران از زمین بازی بکر افغانستان بود که عملاً با خروج نیروهای اشغالگر به مرحله عملیاتی شدن نرسید.
با عقیم ماندن طرح کوتاه کردن دست ایران از نقشآفرینی در تحولات افغانستان، رویکرد جدیدی از سوی این تفکر با به کارگیری عواملی در فضای رسانه اتخاذ شد، به این شکل که در این سه سال تقریباً روزانه دروغها و اخبار جعلی و بعضا بزرگنمایی برخی مسائل از جمله مسئله درگیریهای مرزی و همین موضوع مهاجرین افغانستانی در دستور کار این جریان بود و تا حدی هم در اثرگذاری موفق عمل کردند، به شکلی که دولت سیزدهم را در برخی مواقع با انحراف در تصمیم و عمل مواجه کرده بود.
با وجود این، نه تنها هدف بزرگتر آنان یعنی درگیرسازی دو کشور تحقق پیدا نکرد، بلکه در ماههای پایانی دولت شاهد رشد تعاملات میان ایران و افغانستان در ابعاد مختلف سیاسی، امنیتی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بودیم.
حال با انتخاب دکتر پزشکیان و حضور برخی افراد حداقل در سطح شورای راهبری و مشاور که نگاهی نزدیک به جریان غربگرا در کشور دارند، پروژه درگیرسازی ایران و افغانستان کلید خورده است که بالتبع هزینه زیادی در پشت پرده آن وجود دارد.
این جریان که قطعا دارای حمایت خارجی به ویژه از سوی برخی سرویسهای امنیتی منطقه و رژیم صهیونیستی است اکنون در سه فاز عملیاتی سعی دارد حساسیت دولت جدید و افکارعمومی در موضوع افغانستان را به سمتی سوق دهد که در نهایت تعامل را ملغی و فضای تنش را ابتدا به وجود آورده و سپس آن را تشدید کند.
فاز اول؛ مهاجر هراسی
در این فاز این جریان سعی دارد حساسیت جامعه ایرانی را بالا برده و فشار را بر دولت برای انحراف در تصمیمگیری و تصمیمسازی بالا ببرد. شیوع جذام، شیوع بیماریهای انگلی، به شهادت رساندن نیروهای فراجا، تجاوز گروهی به دختر نوجوان اصفهانی و اخباری از این دست که روزانه تولید میشود و جامعه ایرانی را علیه جامعه مهاجرین افغانستانی تهییج نموده و شاید به سمت برخورد فیزیکی و عملی نیز سوق دهد، اما در نهایت بنایش این است که آن قدر فشار افکارعمومی را بالا ببرد که دولت نتواند تصمیم صحیح و منطقی اتخاذ کرده و به سمت تأمین منافع ملی حرکت کند. بعید ندانیم که سرویسهای امنیتی منطقهای و فرامنطقهای در این فاز ممکن است در میدان هم عملیاتهایی را طراحی کنند، زیرا جان و خون میتواند سرآغاز تبدیل فشار فضای مجازی به کنشهای میدانی و درگیریباشد.
فاز دوم؛ طراحی اقدام علیه ایرانیها
این جریان یکبار در ماه مبارک رمضان سال ۱۴۰۱ این موضوع را طراحی و عملیاتی کرد؛ ابتدا جامعه افغانستانی را نسبت به تندخویی و برخوردهای رادیکال ایرانیها با افغانستانیها به شدت تحریک و تهییج کرد، سپس در فضای مجازی افغانستان با ترفندهایی مانند آنچه در ایران طراحی شد، فضا را به شدت علیه جمهوری اسلامی ایران و ایرانیها تهییج و تحریک نموده و ژانر تهدید و اقدام جنایتآمیز را چاشنی کار خود قرار دادند. این جریان به دنبال آن بود که افغانستانیها در کابل، هرات، مزارشریف و قندهار علیه سفارت و کنسولگریهای جمهوری اسلامی ایران دست به تظاهرات زده و این تظاهرات راه به خشونت کشانده و در نهایت آن را به طراحی اقدام علیه ایران در خاک افغانستان تبدیل کنند؛ موضوعی که بارها در زمان حضور آمریکا اتفاق افتاده بود، اما طالبان در تعامل با جمهوری اسلامی ایران تحرک جدید در سال ۱۴۰۱ را تقریبا خنثی کرد. حال به نظر میرسد با به ثمر رسیدن فاز اول این طرح، در هفتههای آتی بار دیگر شاهد تکرار فضایی مانند آنچه گفته شد در افغانستان خواهیم بود، که باید برای آن تدبیری اندیشیده شود.
فاز سوم؛ درگیرسازی تهران و کابل
هدف نهایی این جریان تکمیل پازل غرب برای ایجاد تنش میان تهران و کابل است. بیشک دو دولت باید از منافع شهروندان خود حمایت و آن را تأمین کنند و وقتی با جریانسازی و سناریوسازی بین دو ملت تنش ایجاد شد قطعاً دولتها هم وارد میدان شده و فضا از حالت تعامل خارج خواهد شد.
متأسفانه مشکل در طرفین، رسانهزدگی مسئولان و بعضاً دور بودن از واقعیات میدانی است که این خود میتواند نقیصهای جدی در این زمینه باشد، لذا از هماکنون دولتهای دو طرف باید برای تدبیر این موضوع وارد میدان شده و اجازه ندهند که فضای شبکههای اجتماعی بتواند منجر به کنشهای میدانی شود.
دولت جدید در ایران که شعارش تعامل با همسایگان است باید به دقت این موضوع را رصد و مورد بررسی قرار دهد و برای افکارعمومی به صورت شفاف ، صادقانه و کارشناسی و بارعایت بار معنایی تکتک کلمات و جملات موضوع را بیان و راهکار عقلایی را در دستور کار قرار دهد تا بتواند منافع کلان کشور به ویژه منافع اقتصادی، سیاسی و امنیتی ایران عزیز اسلامی در افغانستان پسااخراج آمریکا را تأمین نموده و از زیر بارجنگ شناختی و ترکیبی طراحی شده غرب برای کشور در حوزه افغانستان خود را برهاند.
پایان پیام/